نامه پنجم

ساخت وبلاگ
امشب شب خیلی جالبی بود واسم... شبی که چند هفته ای براش برنامه ریزی کردم و خدا رو شکر با همراهی دوستان خیلی خوب پیش رفت هرچند انتظاراتم بیشتر از این بود... ولی خب خوشحالم که تونستیم یه نفر دیگه رو خوشحال کنیم. آخرش فقط تو دلم میگفتم چه مفت گذشت این چن نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 40 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 1:25

دیشب مثل هر بیشتر شبا چندین تا خواب دیدم و جالبه که صبح که بیدار شدم، مثل همیشه اول اینستاگرام و تلگراممو چک کردم که دیدم یه بنده خدایی یه استوری گذاشته و از یه بنده خدای دیگه ای که یه زمانی خیلی برام عزیز بود، عکس گذاشته و جالبه وقتی این عکسو دیدم یادم اومد که من همین چند دقیقه پیش خواب اون فردِ عزیزِ قدیمی رو دیدم! 

نمیخوام الکی همه چیو به هم ربط بدم اصلا هم فکر خاصی نمیکنم، ولی واسم جالب بود که چطور این دو تا قضیه با هم رخ داد در فاصله ای به این کمی.... :) 

نامه پنجم...
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 1:25

سلام. مدتیه تو ذهنمه که بعد از سالها به بلاگفا برگردم و این دفعه با یه مضمون غیر تکراری تو زندگی خودم، یه سری حرفا رو به صورت ناشناس برای فردی که هنوز پیداش نکردم و احتمالا حتی ندیدمش، بنویسم و روزی که پیداش کردم، این وبلاگو بهش میدم تا از همین پست تا آخرو بخونه....  اول یه بیوگرافی خیلی کوتاه از خودم بگم.... 23 سالمه، دانشجو کارشناسی ارشد شدم به تازگی، سربازی هم نرفتم. تاحالا هم دوست دختر نداشتم نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 50 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 23:13

نمیدونم تویی که یه روز میای و میمونی، از کسایی هستی که تاحالا دیدمشون یا نه، باهاشون در ارتباطِ از راه دور بودم یا نه... هم اینکه تو همونی باشی که 1.5 سال پاش موندم و آخرش یکی دیگه رو به من ترجیح داد ولی یه روز میای و میمونی، قشنگه هم اینکه یه نفر جدید و خیلی بهتر از تو.  تویی که یک خرداد بدجور زدی تو پرم و حس خیلی بدی بهم دادی. دلیل سردیت باهامو هیچوقت نمیفهمیدم تا اینکه تو اون روز بهم گفتی که با نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 47 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 23:13

روزی که گذشت یعنی بیست و پنج شهریور 96 ، روزی بود که مثل روزای قبل ذهنم درگیر خانومی بود که خیلی دوسش داشتم ولی اون منو نخواست و توضیحاتی که تو پست قبلی دادم... بعد مدتها دوچرخه امو درست کردیم و رفتم یه سری کارا رو با دوچرخه ام انجام بدم، حین دوچرخه سواری ذهنم کلا پرت شد و رفت یه جایی دورتر از محلی که داشتم دوچرخه سواری میکردم که یهو چنتا دختر نوجوون 15-16 ساله و بچه کوچیک میخواستن از خیابون رد بش نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 38 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 23:13

نامه چهارمی که خیلی فاصله افتاد از نامه ی قبلی ولی خب حرفای زیادی هست که بگم و اصلا نمیدونم از کجا شروع بکنم، از پیرزن تنهایی که بهم گفت منو برسون مسجد و میگفت تو بانک ال نود برنده شده تا اومدن به دانشگاه جدید، آدمای جدید، استادای جدید و جوِ پر از استرس و منفی دانشگاه! از دختری که منو نخواست و چند روز دیگه تولدشه و من دوست دارم براش کادو بخرم و شک و تردید از اینکه رابطه عاشقانه اش تموم شده یا نه ت نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 45 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 23:13

نمیدونم از کجا شروع کنم از حس و حال و یکی دو ساعت گذشته ام که حس عجیب اما تکراری ای رو بهم میداد یا اینکه از تو فکر این بودن واسه تغییر اسم این وبلاگ  از دانشگاه جدیدی که باعث میشه همش حسرت دانشگاه قبلی رو بخورم یا ترسای تلخی که نمیدونم باهاشون چیکار کنماز نداشتن همخونه ای نسبتا همفکر که باعث شد آرزو کنم که ای کاش یه همخونه داشتم؛ فکری که خیلی سریع خودم پسش گرفتم چون میدونم گزینه های موجود برای هم نامه پنجم...ادامه مطلب
ما را در سایت نامه پنجم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : letterstomywife بازدید : 44 تاريخ : شنبه 15 مهر 1396 ساعت: 23:13